- کچه رک
نوعی ابزار در تراشیدن قاشق چوبی، وسیله ای برای بیرون آوردن
معنی کچه رک - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(چِ رَ)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان بوانات بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده. در 14هزارگزی شمال سوریان و 46هزارگزی راه شوسۀ شیراز به اصفهان واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
(کُ لِ کِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان گیلان است که در بخش گیلان شهرستان ایلام واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
(تَ رَ)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است میان ترکستان شوروی و ترکستان شرقی متعلق به چین. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
(رُ)
لغت نامه دهخدا
نام کوهی است میان اصفهان و چهارمحال و نیز نام جهت جنوبی همان کوه مقابل سینه که شمالی آن است. (یادداشت مؤلف)
(دَ رَ)
لغت نامه دهخدا
کوهی است از کوههای بربر در خاور زمین، در این مکان قبائل و شهرها و قرای چندی است. (از معجم البلدان)
(کَهَْ وَ)
لغت نامه دهخدا
نام محلی در 369 هزارگزی کرمان و 158 هزارگزی زاهدان از راه شوره گز. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
(کَ رَ)
لغت نامه دهخدا
به معنی بادنگان دیده شده. (آنندراج) (انجمن آرا). اسم فارسی و عربی بادنجان است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
(کَ پَ رَ)
لغت نامه دهخدا
بادنجان را گویند، و آن چیزی است معروف که قلیه کنند و خورند. (برهان) (آنندراج). بادنجان. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
بستن احشام
به کی، چه کسی را
معده، زیرگلو
نوجوان، والدینی که در تصمیمات خود تحت تأثیر فرزندان باشند
صاحب بچه
وسیله ای فلزی چون قاشق پهن جهت تمیز کردن دیک پس از پخت و پز
از انواع مرغابی
جوی آب، آب راهه، آب راهه ی بین منازل
غاری نزدیک رستم قلعه ی شهرستان بهشهر
دسته ی قاشق چوبی
قاشق بزرگ با دسته ی بلند و صاف
نوعی ابزار درتراشیدن قاشق چوبی، وسیله ای برای بیرون آوردن
از مراتع نشتای عباس آباد
نوک درخت، فرق سر